صفحه در حال بارگذاري است!لطفا کمي صبر کنيد...
علی مشکل گشا هر زمان می گفت از صدق و صفا / مشکلم بگشا تو ای مشکل گشا
|
در فصاحت و بلاغت، او پيشواى فصحا و سرور بلغاست.در اين باره همين بس كه گفتهاند: گفتار على، پس از سخن پيامبر، بالاتر از كلام مخلوق و پايينتر از كلام خالق است.معاويه، دشمن سرسخت او، مىگويد: «به خدا سوگند، سنت فصاحت در قريش فقط توسط على بنيان گذاشته شد.براى هيچ يك از صحابه يك دهم يا نيمى از آن، سخن فصيح را، جمعآورى نكردهاند.بر ما قبيح است اگر بخواهيم شواهد و دلايلى درباره اثبات فصاحت على (ع) ارائه دهيم.و اين كار مانند آن است كه كسى براى اثبات روشنايى خورشيد درخشان بخواهد دليل و شاهد اقامه كند. هيچ چيز در نزد خرد درست نمىنمايد اگر قرار باشد كه روز براى اثبات خود به دليل و شاهد نيازمند باشد و در اين باب چه دليلى رهنماتر از گفتارى است كه در كتابهايى همچون نهج البلاغه، و ديگر كتب از آن حضرت باقى مانده است. موضوعات مرتبط: برچسبها:
حضرت على (ع) از خوش فکرترین و درستترین مردم در راى و اندیشه به شمار مىرفت.هم اوست که به عمر اشاره کرد تا تاریخ هجرى را براى مسلمانان وضع کند.و عمر را از بازگرفتن زیور آلات خانه کعبه بازداشت.هنگامى که یرانیان آماده شده بودند تا بر کشور اسلامى یورش برند امیرالمؤمنین بود که به خلیفه گفت: به تنهیى نزد یرانیان روانه نشود! زیرا اگر آنان او را ببینند نمىشناسند و خواهند گفت: ین مرد سردار عرب است و اگر بر او دستیابید و او را بکشید، همه اعراب را از بین مىبرید.و ین اندیشه حرص یشان را بر تو سختتر مىگرداند و باعثشدت عمل آنان مىشود.وى همچنین به عمر پیشنهاد کرد، به خاطر ینکه مبادا رومیان و حبشیان جرئتحمله پیدا کنند، مردم شام و مردم یمن را بدین جنگ روانه مکن و نیز مردم مکه و مدینه را حرکت مده، تا مبادا اعراب از گوشه و کنار بر تو بشورند.على بود که مىفرمود: پیروزى در جنگ بسته به زیادى افراد نیست، بلکه وابسته به بصیرت و تیزهوشى است.او به عمر گفت: به جاى فرستادن لشگر از شام و یمن، لشگرى را از بصره گسیل دارد تا برخى از آنان مراقب زنان و فرزندان و دسته دیگر مراقب مردم اهل کتاب آن شهر باشند تا مبادا شورش کنند و عده دیگرى را به طرف برادرانشان، براى کمک به میدان نبرد بفرستند.عمر نیز ین پیشنهاد را پذیرفت.در زمان عثمان نیز حضرت على (ع) از هر گونه کمک فکرى به او مضیقه نمىکرد و اگر عثمان به اجراى آنها تن درمىداد، صلاح و سلامتخود را تضمین کرده بود. موضوعات مرتبط: برچسبها:
دلائل و شواهد پيشگامى على-عليه السلام-در متون اسلامى به قدرى فراوان است كه بيان همه آنها از حد گنجايش اين كتاب بيرون است ولى به عنوان نمونه تعدادى از آنها را ذيلا مىآوريم: الف-پيش از همه، خود پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به پيشقدم بودن على-عليه السلام-تصريح كرده و در ميان جمعى از ياران خود فرمود: «نخستين كسى كه در روز رستاخيز با من در كنار حوض(كوثر)ملاقات مىكند پيشقدمترين شما در اسلام، على بن ابى طالب است» . ب-دانشمندان و محدثان نقل مىكنند: حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم روز دوشنبه به نبوت مبعوث شد و على-عليه السلام-فرداى آن روز(سه شنبه)با او نماز خواند . ج-امام در خطبه«قاصعه»مىفرمايد: «آن روز اسلام جز به خانه پيامبر و خديجه راه نيافته بود و من سومين نفر آنها بودم.نور وحى و رسالت را مىديدم، و بوى نبوت را مىشنيدم» . د-امام در جاى ديگر از سبقتخود در اسلام چنين ياد مىكند: «خدايا من نخستين كسى هستم كه به سوى تو بازگشت، و پيام تو را شنيد و به دعوت پيامبر پاسخ گفت و پيش از من جز پيامبر اسلام كسى نماز نگزارد» . ه-على-عليه السلام-مىفرمود: «من بنده خدا و برادر پيامبر و صديق اكبرم، اين سخن را پس از من جز دروغگوى افتراء ساز، نمىگويد، من هفتسال پيش از مردم با رسول خدا نماز گزاردم» . و-عفيف بن قيس كندى مىگويد: من در زمان جاهليتبازرگان عطر بودم.در يكى از سفرهاى تجارتى وارد مكه شدم و مهمان عباس[يكى از بازرگانان بزرگ مكه]شدم، در يكى از روزها در مسجد الحرام در كنار عباس نشسته بودم، در اين هنگام كه خورشيد به اوج رسيده بود، جوانى به مسجد در آمد كه صورتش همچون قرص ماه نورانى بود، نگاهى به آسمان كرد و سپس رو به كعبه ايستاد و شروع به خواندن نماز كرد، چيزى نگذشت كه نوجوانى خوش سيما به وى پيوست و در سمت راست او ايستاد.سپس زنى كه خود را پوشانده بود، آمد و در پشتسر آن دو نفر قرار گرفت و هر سه با هم مشغول نماز و ركوع و سجود شدند. من[از ديدن اين منظره كه در مركز بت پرستان، سه نفر آيين ديگرى غير از مرام بت پرستى را برگزيدهاند]در شگفت ماندم، رو به عباس كرده و گفتم: حادثه بزرگى است! او نيز اين جمله را تكرار كرد و افزود: آيا اين سه نفر را مىشناسى؟گفتم: نه.گفت: نخستين كسى كه وارد شد و جلوتر از هر دو نفر ايستاد، برادرزاده من محمد بن عبد الله صلى الله عليه و آله و سلم، و دومين فرد، برادرزاده ديگر من على بن ابى طالب-عليه السلام-، و سومين شخص همسر محمد است.و او مدعى است كه آيين وى از طرف خداوند نازل شده است و اكنون در روى زمين، جز اين سه نفر كسى از اين دين پيروى نمىكند . اين قضيه بخوبى نشان مىدهد كه در آغاز دعوت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم غير ازهمسرش خديجه، تنها على-عليه السلام-آيين او را پذيرفته بوده است. موضوعات مرتبط: برچسبها:
چون به شجاعت و دلاورى آن حضرت كه زبانزد همگان استبنگريم، درمىيابيم كه او از سن بيستسالگى يا اندكى بيشتر در جنگها مباشرت داشته، و حال آنكه با جنگاوريى كه على (ع) از خود به نمايش گزارد، نام شجاعان پيش از خود را به بوته فراموشى سپرد و نيز نام دلاوران پس از خود را از صفحه گيتى پاك كرد.خواهيم ديد كه على (ع) در شجاعتبر تمام مردم برترى دارد، اين امر آنچنان بديهى و روشن است كه سخن گفتن و ايراد شواهد براى اثبات آن بر انسان زشت و قبيح جلوه مىكند. آنچه على در جنگ كرد، تا روز قيامتبه عنوان ضرب المثل به جاى خواهد ماند.براى اثبات شجاعت آن حضرت همين قدر كافى است كه وى در هيچ ميدانى از دشمن گريزان نشد و خود را در مقابل لشگريان آنان نباخت و با كسى گرم كارزار نشد، مگر آنكه او را بكشت و هرگز ضربهاى بر دشمن وارد نكرد كه بخواهد دومين ضربه را نيز بر او بزند. ضربات او بس سهمناك بود.هرگز از پيش دشمنى نمىگريخت.چون به مبارزهاى فراخوانده مىشد باك نمىداشت.اينها همه از امور حيرتآورى است كه جز براى پسر ابو طالب فراهم نشد.و چه بسا كه بتوان شجاعت وى را بيش از اينها مورد توصيف قرار داد.او خود مىفرمود: «با كسى به نبرد نپرداختم مگر آنكه من و او در ميدان بوديم.»يكى از موارد افتخار اعراب، ايستادگى در برابر على (ع) در صحنههاى پيكار بود.آنان و دار و دستهشان افتخار مىكردند كه على (ع) با ايشان به جنگ پرداخته است.حى بن احطب سيد قبيله بنى نضير يكى از كسانى است كهبر اين امر باليده و گفته است: «اينها كشتگانى شريف به دست انسانى شريفند.»خواهر عمرو بن عبدود در شعرى كه در رثاى برادرش سروده است، به كشتهشدن وى به دست على (ع) مىبالد.هنگامى كه حسان در يكى از سرودههايش به قتل عمرو بن عبدود باليد، يكى از مردان قبيله بنى عامر در جواب او اشعارى گفت كه برخى از ابيات آن چنين است: 1.دروغ گفتيد و به خانه خدا سوگند كه ما را نكشتيد اما به خاطر تيغ برنده على (ع) بر خود بباليد 2.به شمشير پسر عبد الله يعنى احمد در جنگ و به پنجه نيرومند على (ع) بدين حال دستيافتند، پس كوتاه كنيد 3.على است آنكه در فخر مقامى والا دارد پس بيهوده ادعا مكنيد و پست و كوچك شويد (گم شويد) مشركان كارزار على (ع) را مورد ستايش قرار مىدادند و آن را افتخارى براى على به شمار مىآوردند و با اين وجود، علت افتخار ايشان، تنها آن بود كه على كشنده آنهاست.مسافع بن جمحى در سوگ عمرو و كشته شدن او به دست امير المؤمنين (ع) شعرى سروده كه يكى از ابيات آن چنين است: على پيروز شد و من به مانند اين افتخار دست نيافته و با مردى چنين قدرتمند روبهرو نشده بودم هبيرة بن ابى وهب در رثاى عمرو و قتل او به دست على (ع) چنين مىسرايد: از تو اى على، اين دليرى كه در ميدان به خرج دادى در جاى ديگرى نديدم و من بر نجد مقدم، همچون پيرى متوقف شدم. به چه پيروزى شگفتى دستيافتى كه همين براى فخر تو بس است و تا زمانى كه زندهاى از خوارى و زبونى در امان مىمانى. سعيد بن عاص نيز به على (ع) باليد و گفته است: من خوشحال نيستم جز آنكه مىبينم كشنده پدرم پسر عموى او يعنى على بن ابى طالب است. همچنين پدر على (ع) وى را در زمانى كه كودكى بيش نبود، در واقعه شعب ابو طالب، در بستر پيامبر خوابانيد و آن حضرت (ع) با طيب خاطر به استقبال خطرى بس بزرگ رفت. شجاعت والاى آن حضرت را همچنين مىتوان شب هجرت پيامبر از مكه به مدينه، ملاحظه كرد.وى بدون هيچ ترس و نگرانى خود را در معرض خطرى عظيم قرار داد.در حالى كه مردان مكه خانه پيامبر را به محاصره خود درآورده بودند، تا كسى را كه در بستر خفته استبه قتل برسانند. شجاعت ديگر او در زمانى است كه پس از هجرت پيامبر كه به همراه فواطم (فاطمه بنت اسد، فاطمه دختر پيغمبر، و فاطمه دختر حمزه) آشكارا از مكه به طرف مدينه در حركتشد و او را در اين سفر به جز ابن ام ايمن و ابو واقد ليثى كه آنان نيز در مقابل جماعت قريش كارى از دستشان برنمىآمد، كس ديگرى همراهى نمىكرد.در اين حال با هشت تن از سواران قريش برخوردند كه پيشاپيش آنان جناح برده حرب بن اميه قرار گرفته بود.جناح در حالى كه بر اسب سوار بود با شمشير بر على (ع) حمله برد، آن حضرت پياده بود و از ضربت او جا خالى كرد و چون جناح از طرف كتف خم شده بود آن حضرت با ضربتى سنگين او را به دو نيم كرد، آن چنان كه آن ضربت تا كوهه زين اسب وى رسيد و آن را شكافت و باقى مشركان با ديدن اين صحنه هر يك پا به فرار گذاشتند. در روز بدر، آن حضرت وليد بن عتبه را كشت و در كشتن عتبه و گروهى از سران مشركان شركت و دخالت داشت.روايت كردهاند كه على (ع) نيمى از كشتگان يا بيشتر آنان را به تنهايى به ديار عدم فرستاد و نيم ديگر را باقى مسلمانان به همراهى ملائكه مسومين به قتل رساندند. در روز احد، آن حضرت مطابق با صحيحترين روايات، پرچمداران مشركان را كه گفتهاند هفتيا نه تن بودهاند به قتل رساند و مشركان با به قتل رسيدن آنها از معركه جنگ گريزان شدند.به طورى كه اگر تيراندازان از فرمان پيامبر اكرم (ص) سرپيچى نمىكردند، جنگ به سود مسلمانان پايان مىيافت.تمام كسانى كه در اين روز از لشگر مشركان به قتل رسيدند، بيست و هشت تن بودند كه هجده تن آنان را على (ع) كشته بود و وقتى كه مسلمانان، به جز اندكى از آنها، متوارى شدند، على (ع) در كنار پيامبر باقى ماند و از وجود آن حضرت (ص) محافظت كرد و هرگاه مشركان، بر او يورش مىبردند پيامبر وى را آگاه مىكرد و على (ع) آنان را پراكنده مىساخت.وى چنان از مشركان كشت كه جبرئيل از آن در شگفتشد و گفت: «اى پيامبر!اين طريق يارى كردن است»و آن گاه ندا داد (شمشيرى مانند ذوالفقار و مردى همچون على (ع) نيست.) در واقعه خندق، هنگامى كه عمرو بن عبدود و همراهان او پيشروى مىكردند و از خندق گذشتند، على (ع) به همراه تنى چند از مسلمانان آمدند تا شكافى را كه مشركان براى پيشروى از آن استفاده كرده بودند، مسدود كنند.هيچ كس از مسلمانان، به جز على (ع) ، بر انجام اين كار بىباك نبود.وقتى عمرو همنبردى براى خود طلبيد، همه مسلمانان به هراس افتادند و در پاسخ به عمرو خاموش ماندند.گويى بر بالاى سر آنان پرنده مرگ به پرواز درآمده بود.عمرو با ديدن اين وضع شروع به توبيخ و سرزنش آنان كرد.پيامبر خطاب به مسلمانان فرمود: چه كسى به نبرد با عمرو خواهد رفت؟و هر كس با عمرو به نبرد پردازد، خداوند ورود به بهشت را براى او تضمين مىكند.كسى برنخاست جز على (ع) و گفت: اى پيامبر (ص) من با عمرو نبرد خواهم آزمود.اما پيامبر به او فرمود: بنشين!او عمرو است.پيامبر سه مرتبه ديگر همنبردى براى عمرو درخواست كرد و بار سوم به على گفت: «اگر چه او عمرو است اما تو مىتوانى به جنگ او بروى.»على (ع) در جنگ با عمرو بر او دستيافت و او را كشت.با كشته شدن عمرو كسانى كه همراه وى از خندق گذر كرده بودند متوارى شدند.على (ع) به تعقيب آنان پرداخت و بعضى از آنها را به ديار عدم رهسپار كرد و با اين كار خود هيبت مشركان را در هم كوبيد و«خداوند كافران را با همان خشم و غضبى كه به مؤمنان داشتند، بدون آنكه به غنيمتى دستيابند، بازگرداند و خدا خود جنگ را (به واسطه وجود على (ع) ) از مؤمنان كفايت فرمود». بقیه در ادامه مطلب موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
روز مرد رو به مرد راستینی که مقام زیبای مردانگی رو درک کرده تبریک میگم روزت مبارک ............................... تبریک به کسی که نمی دانم از بزرگی اش بگویم یا مردانگی، سخاوت، سکوت، مهربانی و... بسیار سخت است پدرم روزت مبارک .............................. در میـــان کعـبه جـان ، پـرتـو حق جلــوه¬گر شــد فاطمه بنت اســد هم ، صــاحب زیبـا پسر شــد کعبه آن شب ، غـرقـه در نـور دل افـروز خـدا بـود آسمان کعبه گویی ، مظــهر صــدها گهـــر شــد عطــر جـانبخش بهشـتی در فضــای کعبه¬ پیچید تا کـه میـــلاد ســعید مـرتضی فخــر بشــر شــد مـژده میـــلاد مـولا ، می¬کنــــد از غم رهـــــــایم زین بشارت کام امّت ، مملو از شهد و شکر شـد .............................. علی پا به این دنیا گذاشت و قلب عاشقان را محسور کرد. و همگان را با انسانی آشنا کرد که پدر تمامی آفریدگان پروردگارش لقب گرفت روز پدر مبارک ............................ آن شهنشاهی که بحر لا فتی را گوهر است شحنه دشت نجف شاه ولایت، حیدر است ذات پاک مرتضی را با کسی نسبت مکن زانکه این آب حیات از چشمه سار دیگر است معنی قول علی بابها آسان مدان کاین سخن را صدجهان معنی به هر باکی در است سرسبحانی که پنهانست در نادعلی هم به معنی مظهرش او هم به معنی مظهر است وز تولد حضرت علی تنها روز پدر نیست ... روز بزرگداشت مقام مردانگی و انسانیته ... و اون گنجی یه که هر کسی نمی تونه دارای اون باشه ... روز موجودی با محبت به نام پدر ..
پدر عزیزم روزت مبارک
.....................................
موضوعات مرتبط: برچسبها:
پیشاپیش میلاد با سعادت اولین اختر امامت و ولایت ، مولی الموحدین ، حضرت علی علیه السلام و فرار رسیدن روز پدر بر تمامی مسلمین جهان علی الخصوص پدران عزیز و گرامی تبریک و تهنیت باد
مکه پر شور و شعف/ کعبه می گیرد شرف
ای تو کعبه را نگین/ یا امیر المؤمنین
ای تکیه گاه محکم من، ای پدر جان / ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان موضوعات مرتبط: برچسبها:
قالَ علیٌّ ( علیه السّلام ) :
منبع : غرر الحکم٬ ج ٢ / فصل ٨۶ (لا)٬حدیث٣٢۴ .
منبع غرر الحکم٬ ج ٢ / فصل ۵۵ ٬ حدیث١۵.
منبع : غرر الحکم٬ ج ٢ / فصل ۴۶ (طوبی)٬ حدیث٣.
منبع : غرر الحکم٬ ج ٢ / فصل٧٧ ٬(مَن)٬حدیث۹-١۴۴٨.
منبع : غرر الحکم٬ ج ١/فصل٣٢ ٬ حدیث٣٨.
منبع : غرر الحکم٬ ج ١/فصل١ ٬حدیث ١٧٣٨.
منبع : نهج البلاغه فیض الاسلام٬ص٨٨۴ ٬نامه ٢۶.
منبع : نهج البلاغه فیض الاسلام٬ص١١٠۶ ٬کلمات قصار٬ شماره٣۹.
منبع : اصول کافی٬ج٢/ص٣۴٠ ٬ حدیث ١١.
منبع : اصول کافی٬ج٢/ص ٣۶۹ ٬ حدیث٣.
منبع : اصول کافی٬ج٢/ص ٣٠٠ ٬حدیث١.
منبع : غررالحکم ج١ /فصل۴١ (شرّ)٬ حدیث۶٧.
منبع : غررالحکم ج١ /فصل ۵(ایاک)٬حدیث
منبع : اصول کافی٬ج٢/ص٣۶٢ ٬حدیث٣.
منبع : نهج البلاغه فیض الاسلام٬ص ١٢٧ ٬ خطبه۴٢.
منبع : وسائل الشیعه٬ جلد١١.
منبع : سفینه البحر٬جلد٢.
موضوعات مرتبط: برچسبها:
![]()
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |